برای همه ما بارها و بارها اتفاق افتاده که وقتی در خودروی شخصی خودمان یا تاکسی نشستهایم ، کودکی را میبینیم که برای گرفتن پول به سمت ما میآید. اگر بگویم همه ما در این مواقع، نمیدانیم که از منظر روانشناسی رفتار درست چیست و باید چه کنیم، ادعای بیراهی نیست.
یک یا دو روز پیش در حالیکه با خودرو پشت چراغ قرمز توقف کرده بودم، کودک شش،هفت سالهای از کنار پنجره خودرو با نگاهی ملتمسانه از من درخواست کرد که به او پول بدهم و گفت که خیلی گرسنه است و غذا نخورده است. این اتفاق نمک به زخم قدیمی من پاشید که سالهاست پشت این چراغهای قرمز تازه میشود. واقعا جای تاسف دارد که دولت نمیتواند جلوی این آسیب اجتماعی را بگیرد و نقشی در کنترل آن داشته باشد(شاید این درد بزرگتر از نگاه ملتمسانه آن کودکی باشد که پول را طلب میکند!). با این حال به دلیل اینکه آموزشهایی در باره برخورد با کودکان کار دیده بودم، سعی کردم بهترین رفتار را داشته باشم. از دادن پول امتناع کردم، خودرویم را در همان نزدیکی پارک کردم و از کودک خواستم که با من به مغازه بیاید تا برایش غذا بخرم اما همانطور که انتظارش را داشتم کودک از این کار خودداری و پیشنهاد من را رد کرد. سپس به سمت خودروی یک زن و مرد جوان رفت و آنها بلافاصله به آن کودک پول دادند. کاملا مشخص بود که او پول میخواهد و برای برآورده کردن خواستهاش به یک هیجان ابزاری یعنی آه و ناله پناه آورده است. دوست داشتم با آن زوج صحبت کنم و مانع آنان برای پرداخت پول شوم اما به ذهنم رسید که با نوشتن این مطلب، افراد بیشتری را از واقعیتهای مربوط به این اتفاق آگاه کنم.
.
نه خشمگین شوید و نه کمک مالی کنید
به عنوان یک متخصص روان شناسی از شما هموطنانم میخواهم هیچگاه به یک کودک که پشت چراغقرمز به شما مراجعه میکند و قصد فروش چیزی را هم ندارد پول ندهید. شما به دلیل تحریک احساساتتان و از سر دلسوزی کاری با کودک میکنید که یک روان شناس با صدها ساعت کار حرفهای در بزرگ سالی آن کودک نمیتواند آن را اصلاح کند. کاش آن پول نصیب آن کودک بینوا می شد. کاری به آن پول ندارم که به دست چه انسانی(گاهی نامرد) میافتد، رفتار شما در دادن پول شخصیت کودک را که در حال شکل گیری است، نابود میکند. آن کودک اولین چیزی که یاد میگیرد، این است: «من با دروغ گفتن و آه وناله میتوانم توجه انسانهای دیگر را به دست بیاورم و دیگر نیازی نیست برای برآورده کردن نیازهایم تلاش کنم. میتوانم طوری وانمود کنم که انگار همیشه نیازمند هستم و همیشه انسانهایی هستند که حرفهای مرا باور و به من کمک کنند.» سعی کنید با این کودکان کاملا جدی و قاطعانه و نه از روی خشم صحبت کنید. آنها نیاز به ترحم ندارند، اگر گرسنه است، به او پیشنهاد غذا بدهید ولی پول ندهید. لبخند زدن، گرم گرفتن و رفتار دلسوزانه باعث تقویت رفتارهای کودک میشود. آنها باید متوجه شوند که این رفتار مورد تایید شما نیست اما در عین حال مورد خشم شما قرار نمیگیرند و کمک مالی هم دریافت نخواهند کرد. البته اگر کودک قصد فروش چیزی را داشت چه بهتر خرید کنید و حتی بقیه پول را هم نگیرید.
.
کودکان کار با نیازمندان فرق میکنند
یادتان باشد، کودکان کار با افراد نیازمند فرق میکنند. یک نیازمند به هر دلیلی ممکن است درخواست پول بکند که آن هم مقوله کاملاً جدایی است و در فرصت مناسب به آن خواهم پرداخت اما کودک کار فقط به پول نیاز ندارد. نیاز به حمایت و تربیت و آموزش دارد. برای این کودکان باید شرایط آموزشی و تربیتی فراهم شود. در غیر این صورت همین مردم باید بعدها تاوان آن را با تربیت یک انسان بزرگ سال بدهند که دیگر تغییری نمیکند و نه مهارتی دارد و نه توانمندی برای تامین نیازهای شخصیاش و همیشه وابسته خواهد بود. در حالیکه آن جوان باید در راه سازندگی انرژی خود را صرف کند.
.
این رفتار نباید تقویت شود
وقتی شما به یک کودک پول میدهید، همیشه منتظر باشید تا کودکان دیگر را باز هم سر همین چهارراهها ملاقات کنید. چون شما با این کار، رفتار آنها را تقویت می کنید. پشت این کودکان، بزرگ سالانی پنهان شدهاند که همه چیز را به بازی گرفتهاند از جمله سرنوشت این کودکان. نگران نباشید. این کودکان قرار نیست شب را در خیابان به صبح برسانند یا از گرسنگی بمیرند. آنها اگر جایی را برای خواب یا غذا نداشته باشند، نهادهای حمایتی سروکله شان پیدا خواهد شد. اما مشکل اینجاست که این کودکان پولی را که در طول روز به دست آوردهاند ، دودستی تقدیم بزرگ سالانی میکنند که آنها را ابزار دست خودشان قرار دادهاند. این یادداشت پاسخ به خشم سازگاری است که درون خودم از بابت این اتفاق احساس کردم و تنها چیزی که میتوانست آب سردی بر این داغ بیفشاند، آگاهی هموطنانم از دلایل این رفتارها و نحوه پاسخی بود که میتوانند در چنین شرایطی بدهند.
.
رفتار حمایت گرانه از کودکان کار :
کودکان کار بخشی از جامعه ما هستند و همه ی ما در قبال آن ها مسئولیت اجتماعی داریم. همان طور که اشاره شد کودکان کار، الزاما بی سرپرست نیستند، بلکه بد سرپرست می باشند. با تغییر رفتار و عدم خرید از کودکان کار، شاید بتوان به عدم بهره کشی از کودکان امیدوار بود:
◉ همیشه به کودکان کار لبخند بزنید. این کودکان در معرض رفتار های خشونت آمیز اجتماعی قرار دارند و یک لبخند دلنشین از سوی شما، می تواند بخشی از عزت نفس از دست رفته ایشان را جبران نماید.
◉ در صورتی که با یک کودک کار و اصرار او برای خرید مواجه شدید، نسبت به او بد رفتاری نکنید و یا به او بی توجهی نکنید. محترمانه از او تشکر کرده و بگویید به کالایی که او عرضه می کند، احتیاجی ندارید.
◉ از انجام رفتار های ترحم آمیز با کودکان کار پرهیز نمایید و سعی نکنید به آن ها ترحم کنید.
◉ از کودکان کار سوال نپرسید که چرا کار می کنند یا پدر و مادر دارند یا خیر؟ و یا سوال هایی ازین قیبل.
◉ بهترین وسیله برای حمایت از کودکان کار ، سیر کردن آن هاست. شاید برایتان غیر قابل باور باشد، اما والدین یا سرپرستان کودکان کار ، اغلب همان اطراف هستند که از آن ها مراقبت می کنند! بنابراین اگر شما لباس یا پول به آن ها بدهید، توسط سرپرستان از کودکان سلب خواهد شد. اما در صورتی که برایتان امکان دارد می توانید آن ها را به یک ساندویچ گرم خانگی، از هر نوعی که باشد مهمان کنید.
◉ سعی کنید در صورت امکان، چند بسته بیسکویت و یا شیر هموژنیزه در ماشین خود نگه دارید تا با دیدن کودکان کار ، به آن ها شیر و بیسکویت بدهید. این کودکان اغلب گرسنه اند و همین تغذیه ساده باعث می شود بخشی از انرژی از دست رفته آن ها جبران شود.
◉ با دوستان تان انجمن های حمایتی تشکیل دهید و در بعضی روز های هفته که برایتان مقدور است برای کودکان کار، ساندویچ های مقوی خانگی، شیر و میوه تهیه کنید و پخش کنید.
◉ به انجمن های حمایتی از کودکان کار بپیوندید و به آن ها کمک های مالی کنید.
◉ در صورتی که در کوچه یا خیابان شاهد بدرفتاری و خشونت با کودکان کار هستید، بی تفاوت نباشید و با شماره اورژانس اجتماعی، 123، تماس بگیرد و مراتب را گزارش دهید.
◉ سعی در رساندن کودکان کار به منازل و رفتار هایی ازین دست نداشته باشید. یا آن ها را تشویق نکنید که به جای کار کردن، به مدرسه بروند. زیرا آن ها به صورت اجباری تن به این کار داده اند و نقشی درین مساله ندارند.
.
منابع :
.https://www.khabaronline.ir